کد مطلب:32261
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
با توجه به آيههاي 37 و 38 سوره مبارك فجر، شيطان ميتواند انسانها را گمراه كند و اين بخشي از سنّت الهي براي آزمايش بندگان است، پرسش اينجاست كه اگر ابليس، نخستين سرپيچي را نميكرد، آيا باز هم مأمور گمراه كردن انسانها بود؟ آيا هدف حضرت حق از قرار دادن شيطان، وسوسه كردن ميان انسانها بوده است؟
براي حلّ اساسي اين گونه پرسشها، توجه به چند نكته لازم است:
1. چرا خدا شيطان را به وسوسه انسانها توانا كرد و به او مهلت نيز داد؟
بايد توجه داشت كه هدف از به دنيا آمدن انسانها، آزمايش و تكميل آنها بوده است. دنيا مزرعه و مقدّمة آخرت است. و چون انسان، موجودي آزاد و مختار آفريده شده است، بايد بتواند خودش راه را انتخاب نمايد; بايد دو راه در برابر رويش قرار داده شود و طبيعي است كه در هر مسيري هم دعوت كنندگاني وجود دارند; در صراط مستقيم، انبياي الهي و ملائكه و خود خداي متعال، و در مسير باطل، شيطانها قرار گرفتهاند، اما اين كه آيا شيطان ميتواند انسانها را گمراه كند و نقش شيطان چيست، از قرآن بر ميآيد كه گمراه كردن شيطان، نتيجه و اثر گمراه شدن خود انسان است و به اصطلاح، اضلال ابتدايي نيست: وَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّـَغُوتُ; (بقره، 256) كسي كه كفر بورزد و گمراه شود، طبيعي است كه خود را در حوزة نفوذ ولايت شيطان قرار داده و ولايت او را پذيرفته است; پس گمراه كردن شيطان در طول ارادة انسان و به خواست خود اوست و با سعادت انسانها هيچ منافاتي ندارد.(علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 12، ص 159، جامعة مدرسين قم.)
2. امّااين كه آيا مهلت دادن خداي متعال به شيطان به ضرر انسان هاست، در اين بخش نيز، بايد توجّه داشت كه تنها شيطان مهلت نگرفته است و يك سويه نبايد قضاوت كرد، قرآن مجيد در اينباره ميفرمايد: قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ;(اعراف،15) تو از جملة مهلت يافتگاني. شيطان از جملة مهلت يافتگان است كه بر طبل باطل ميكوبد و در جبهة مقابل نيز ملائكه و اولياي الهي هم فرصت دارند كه به مسير حق، دعوت كنند و بين اين دعوتها براي زمينهسازي اختيار انسان، تعادل برقرار است. وجود دو راه غيّ و رشد براي تكامل انسان، ضرورت دارد. افزون بر اين، از نظر قرآن، فرصت و مهلت شيطان تا هنگامي است كه بندگان ناصالح، ولايت او را ميپذيرند، ولي در وقت معلوم كه زمان ظهور حضرت مهديغ است و مردم در آن زمان به حدّ بالاي رشد و بلوغ ميرسند و انسانها به ولايت الهي گردن مينهند، مهلت شيطان نيز تمام ميشود، زيرا كسي پذيراي او نيست; بنابراين، مهلت دعوت كنندگان حقّ بيشتر خواهد بود كه اين يك تحليل پيروزي حقّ بر باطل است.
3. مطلب سومي كه مطرح است اين كه آيا شيطان مجبور به نافرماني بود تا رانده و مأمور وسوسة انسان شود و اگر شيطان نبود، عامل ديگري براي وسوسه نبود؟ از پاسخ روشن شد كه اصليترين عامل گمراهي انسان، خود او است كه راه بد را انتخاب ميكند و اصولاً وسوسة شيطان خارجي، در جهت بدطينتي انسان ا ست; البته شيطان نيز مجبور به نافرماني نبود و مانند بقية ملائكه ميتوانست سجده كند تا رانده نشود و اگر رانده نميشد، به وسوسة انسانها نيز، مشغول نميگرديد; البته اينها همه فرض است، ولي از لوازم جهان اختيار، اين است كه راه بد و خوب وجود داشته باشد، تا اختيار،تحقق يابد; يعني اگر شيطان هم نبود، باز مسير سعادت و شقاوت رو به روي انسان بود و به همين گونه عمل ميشد; گرچه خداي متعال كه طرّاح جهان هستي است، از ابتدا به تخلّف شيطان و قرار گرفتنش در مسير اغواي انسانها علم داشته و طرّاحي جهان بر اساس علم اوست; با توجّه به اين مهمّ كه علم ازلي براي كسي جبر نميآورد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.